مادران من کنار من ایستاده بود و توسط مه پوشیده شد. میتوانم او را از کمرش تا بالا ببینم. او با لباس صورتی است. اشکها از چهرهاش جاری هستند. او گوید: "دخترم، کلیسای پسرم وارد مرحله صلیب شدن خود شدهاست. آزادی جعلی که در واقع بردهداری به گناه است آن را صلیب میکند. من میخواهم فرزندان کشیشام شروع کنند تا جانها را به عشق مقدس فراخوانند. اگر آنها رسولهای عشق مقدس باشند، بسیاری از نجات خواهند یافت. من برای اینکه این چیزها در ساعت نیاز شما بگویم آمدهام چون عیسی مرا فرستاده است. لطفاً همهی این موارد را آشکار کنید."