عزیزان، دعا کنید، دعا کنید، بسیار دعا کنید زیرا بسیاری از روحها به دلیل نداشتن کسی که برایشان دعا و قربانی کند در جهنم سقوط میکنند. خودتان را برای گناهکاران فقیر قربانی کنید. توبه کنید. بسیار تراویح مقدس بگویید. تبدیل شوید.
عزیزان جوان، دعا کنید، بسیار دعا کنید. پیامهای آسمانی من را به دوستانتان برساند. بسیاری از دوستان شما در حالت گناه مرگبار هستند و بنابراین در خطر دائمی افتادن هستند. آنها را کمک کنید. برایشان دعا کنید و نور باشید.
مریم بسیار گریه کرد و در همین لحظه، بسیاری از جوانان دیده شدند که به آتش جهنم سقوط میکنند. پسرها و دخترها با فریادهای بیقاعدگی صدا زده بودند. یک صحنه ترسناک بود. درد مریم چنان زیاد شد که شروع به ریختن خون کرد، وقتی که یک خار وحشتناکی شدیداً وارد قلب پاکیشان شده بود، باعث میشد او دستهایش را بر روی دل بگذارد و درد کند.
در همین لحظه، کشیشها و راهبهها شروع به سقوط کردن به آن آتش وحشتناک کردند. مریم بسیار رنجید وقتی که این روحها از دست رفتند. یک درد بزرگ از قلبم گذشت. مانند اینکه او، بیکران، با من دردش را تقسیم کرد. سپس صحنه دیگری پیش آمد. دو روح ظاهر شدند که در برابر دادگاه خدا بودند و خصوصی محاکمه میشدند. آنها دو جوان مرد بودند. عیسی بر روی تخت نشسته بود و جوانان جلوتر از او.
سمت راست، مریم مقدس تمام سفید بود، و سمت چپ وحشتناک شیطان که خواستار مالکیت روحها به دلیل گناههای بسیاریاش میشد.
مریم گریه کرده بود از عیسی درخواست نجات ابدی این جوانان را میکرد، در حالی که شیطان آنها را متهم میکرد.
دو جوان، یک پسر و یک دختر، ترسناک بودند وقتی دیدند شیطان با چهره واقعیاش. همان زمانی بود که مریم مقدس از پروردگار ما درخواست نجات این جوانان را کرد، همزمان او نیز از من خواست تا ادامه دادن به دعا کنم، همراهش عیسی برای نجات روحها بگوییم.
شیطان همچنان آنها را متهم میکرد گناه بر گناه و عیسی مانند اینکه حکم نهایی عادلانهاش را داده بود. ما با دوستانم تراویح مقدس را گفتیم، همراه مریم، و او از عیسی برای این دو جوان مرد درخواست کرد.
در آن لحظه الهام به من رسید تا جاکولاتوری را بدم: عیسی، مریم، تو را دوست دارم جانها را نجات بده! این دعا را چند بار گفتیم. سپس دعا ای که مادر مقدس ما را آموخته بود، به ذهنم آمد: پدر محبوب من، تو را دوست دارم، مادر محبوب من، تو را دوست دارم. پدر محبوب و مادر محبوب، تو را دوست دارم، تو را دوست دارم، تو را دوست دارم .
کسی در خانه این دعا را گفت و به یاد آوردم که مریم ما گفته بود که بسیاری از جانها را نجات داده است. فوراً برای جانها دعا کردیم. وقتی عیسی دعاها را شنید و آنها را از مادر مقدس پذیرفت، که آنها را برای دو روح ارائه میکرد تا اوشان را نجات دهد، متحرک شد و آماده گوش دادن به درخواستهای ما بود، زیرا از تضرعات مادر محبوبش خشنود شده بود، و تصمیم گرفت این دو روح را نجات بدهد.
در آن لحظه شیطان غصبه شد و با نفرت کامل گفت: من از ترکشان سر باز میزنم! اما مریم مقدس آمد و جوانان را زیر پرده بیداغ خود پوشاند، شیتانی را از آنها دور کرد. عیسی نجات را انکار نکرد، زیرا مادر مقدس برای نجات این روحها با دعاهایش و اشکهایش میانجیگری کرده بود. فهمیدم که این دو جوان هنوز مرده نیستند. به خاطر دعاهایمان همچنان در بیمارستان زنده بودند. آنها در یک تصادف خودرو دچار کما شده بودند. لحظهٔ آنکه در کما بودند، همان لحظهای بود که من این رؤیا را دیدهام. مریم مقدس از من خواست تا برایشان میانجیگری کنم، زیرا باید جهان را ترک کنند و خودشان میتوانستند محکوم شوند. لحظهٔ آنکه مادر مقدس نجات روحها را کسب کرد، همان لحظه ای بود که جوانان انعام بیمارستان را دریافت کردند، توسط یک کشیش ادا شد، و برکت روحانی در نام کلیسا.
گفت به من:
به همین دلیل نیاز دارم که شما کودکان بسیاری دعا کنید تا بتوانم آنها را برای نجات جانها پیش خداوند ارائه کنم آنچه دیدید هر روز و ساعت اتفاق میافتد. هری روز تسبیح مقدس را برای نجات روحها بگویید. رژیم غذایی خود را محدود کرده و قربانیهایش بدهد. مادر آسمان شما برکت میدهد: در نام پدر، پسر و روح القدس. آمین. خیلی زود دیدار کنم!