بدون من شما هیچ چیز نمی�ی. دعا کنید. صلحم را برایتان میدهم!
در خانه دوستان خود هزار مریم مقدس دوا کردم. برای پدرم دعا کردم. امروز سومین روز است که گمشدهاست. دل من کاملاً تاریک و بدون نور است. مثل اینکه در یک چاه عمیق، در تارکی روح هستم. به مادر مقدس و عیسی دعا میکنم اما پاسخ نمی�یدم. مانند اینست که برای چند روز از کنارمان رفتهاند. میدانم همه چیز آزمون است و آن را هدف خود قرار دادم، حتی در تاریکترین تاریکی، همیشه وفادار به آنها باشم و دنبالشان بروم چه قیمتی داشته باشد. تمامی اینها را برای پیروزی خداوند در آمازون تقدیم میکنم، درخواست کردن از تمام مردم که باید یک روز به ایتاپیرانگا بروند تا تبدیل شوند و دلهای خود را به خدا باز کنند.
اے خدای من، دعاهای رنجور من را بشنو. روحم به هزار تکه شکستهاست. چرا مرا نشنیدی و نور صورتت را از من پنهان کردید؟ چه باید بکنم و تحمل کنم تا دوباره آن زیبایی روی شما ببینم؟ اے خدای من، نور خود را برای من بده!
این کلمات را میگفتم که صدای عیسی شنیدم که پیام بالا را به من داد.
شب بود و با مادرم دعا میکردم. در حین دعا، مادرم مریم مقدس را همراه پدرم دید. او بدن پدرم بین بازوهای خود داشت. مریم مقدس از وی پناه گرفتهبود. پدرم روی زمین خوابیدهبود. مادرم شروع به گریه کرد و فکر کرد که مردهاست، اما در دل من احساس کردم که خوب است و به مادرم گفتم تا ایمان داشته باشد و به حفاظت و کمک مریم مقدس به عنوان یک مادر اعتماد کند، زیرا او را محافظت میکند و مراقبت میکند.
مادرم آرام شدیم و دعا را تمام کردیم. در صبح روز 01/06/95، حدود ساعت ۰۵:۰۰، مادرم دعا کرد. در حین دعای وی دیدار پدرش داشت که به خانه میآمد از گوشه خیابان با ماشین خود. مادرم فوراً به در خانه رفت و پدرش کلاکسون زد و مانند همیشه درخواست باز کردن دروازه را داد. مادرم فریاد زدن شروع کرد: «پدرت برگشته است! پدرت برگشته است! او اینجا هست!» من فوران برخاستم و به مادرم گفتم هیچ چیز نگویید و از وی دربارهٔ آنچه رخ داده سؤال نکنید، بلکه با عشق و مراقبت پذیرایش باشیم. پدرم بسیار ناراحت بود و کاملاً آلوده شده بود. ما دربارهی اتفاقات چیزی نگفتیم. او را با عشق و دلهای پر شادی به خانه بازگردانیدم. چقدر خوشحال شدم که وی را ببینم. خدا، در این سه روز آزمون که مادرم، برادرانم و من تجربه کردیم، برای اولین بار یک محبت بزرگ نسبت به پدرم پیدا کردم و دیدم چه اهمیتی دارد او در زندگیام.
سپاسگزار هستم خداوند که پدرم را برگردانیدهای. چقدر شکرگزار هستم به تو، ای عیسی من. بسیار تشکر میکنم از مادر مقدس، یوسف و همه فرشتگان و قدیسان خدایمان. خانوادهام توی است خداوند و تمام آنچه داریم و هستیم متعلق به توست. مراقبت کنید ما را زیرا ما توی هستیم. آمین!